بسم الله سکانس اول: اول اینو بخونین. از شهید زین الدینه. هرچند این قبیل ماجراها رو از زبون خیلی های دیگه هم شنیدیم... نزدیک عملیات بود. می دانستم دختردار شده. یک روز دیدم سر پاکت نامه از جیبش زده بیرون. گفتم «این چیه؟» گفت«عکس دخترمه.» گفتم «بده ببینمش» گفت «خودم هنوز ندیده مش.» گفتم «چرا؟» گفت «الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد....
سکانس دوم: دخترا خیلی بابایی اند..... سکانس سوم: حالا اینو حتماً حتماً گوش کنین: کلیک کنین
سکانس آخر: اولا هربار یاد سکانس اول می افتم از خودم بدم میاد که هنوز چقدر با اونا که مدعیشون هستم فاصله دارم ....امشب شب حضرت رقیه هست، دختر دارها امشب براشون عاشوراست... دو روز جایی بودم ولی هم برا من و هم برا دخترم فک کنم دوسال گذشت... اون دختر شهید رو که شنیدین از غصه باباش دق کرد و مُرد..... پس کسی به رقیه (س) خرده نگیره .... حالا اگه دوست دارین روضه ی امشبمون تکمیل بشه اینو هم گوش کنین: کلیک کنین
تو رو خدا اگه دلتون شکست برا فرج آقا(عج) و آخرش برا من حقیر دعااااااااااا کنین....
|